شعر بهانه ایی قشنگ،برای باتوبودن است
وظیفه ام در شاعری،زِ چشم تو سرودن است

کنارتونشستَنَم،دیوانی ازرُباعی است
دراین خزانِ دلربا،غزل زِ تو شُنُودن است

همره و یاورمنی،نام توبرلوح دلم
ذوق غزلخوانی من،کنارتوحضورن است

پاییزفصل عاشقیست،میان برگهای آن
گونه ی یارولب او،بوسه زِ آن رُبُودن است

کُندعطرزُلف او،مست مرابدون می
رسیده شب هنگام غزل،غبارزِ دل زُدُودن است

شعربهانه ایی قشنگ،برای باتوبودن است
وظیفه ام در شاعری،زِ چشم تو سرودن است