چشمه بودیم ولی حیف که دریا نشدیم
نرسیدیم به دیدار هم و ما نشدیم

چرخ مارا به زمین زد که نچرخد باما
بعد هر بار زمین خوردن خود پا نشدیم

تلخ بودیم که کس مزه ی مارا نچشید
هر چه کردیم که در هیچ دلی جا نشدیم

یا که مطلوب نبودیم که طالب نشدند
بی خریدار به کنجی و تقاضا نشدیم

دیدنی بوده و در حاشیه پنهان شده ایم
همچو ماهی که محاق است،تماشا نشدیم

دیگران در پی انکار دل ما بودند
لیک دلدار نبودست که شیدا نشدیم