حرفها را دسته كردم با همه بدحالى ام
دوستى ميخواهم اينجا در كنار قالى ام
دوستى خوب و صديق از جنس جان و گوشها
پاك چون برگ سفيد دفتر نقاشى ام
بازگويم دردِ دل از كل اين دورانها
بازهم لبخند بينم با همه تكرارى ام!
گويم از جاهاى آدمها كه اصلا جور نيست
هركسى جاى دِگر بايد، از این شاكى ام!
گويم اما مي شود عقده زِ دل خالى مگر
باز هم من ماندم و باز آن رفیق عالیم
お気に入り
コメント
シェア
مهدی بلقان
コメントを削除
このコメントを削除してもよろしいですか?