کُشتمش! احساس را، تا دل نبندد پای تو
تا نشیند هی نگوید قصه زیبای تو

زیرِ خرواری ز خاک و خاطره، با خونِ دل
زنده زنده دفن کردم، عشق را همپای تو

قاتل و مقتولِ این جرمی که رخ داده منم
پای من تاوان این، امّا گناهش پای تو