من ابر شدم گریه شدم شانه شدے تو؟
ےڪ شانه ے بے منتِ مردانه شدے تو؟

آشفتگےِ خاطرِ من هیچ، اقلاً...
گیسوی پریشانِ مرا شانه شدے تو؟

مجنون نشدے، هرچه ڪه لیلا شدم از عشق
آواره یِ ڪوے تو شدم، خانه شدے تو؟

حواےِ تو بودم نشدے آدمِ قصه...
از شوق شدم بلبل تو، دانه شدے تو؟

تارےڪ شدے، نور شدم در شبِ تارت...
شمعت شدم و ماهِ تو، دیوانه شدے تو؟

من شانه شدم تا تو ببارے غم خود را...
آن وقت ڪه من گریه شدم شانه شدے تو؟