کجایی نازنین یارم ؟ ببینی حال بیمارم 
طبیبان یک به یک گفتن به درد تو گرفتارم 
 
 نه درمان میشود دردم نه جانی در بدن دارم 
هم آغوش غمم هر شب،چه مهمانیست که من دارم؟ 
 
شدم رسوا و سرگردان میان شهر غم دیده 
بیا امشب به بالینم که مجنون تو رنجیده 
 
اگر آمد به بالینم آن لیلای سرگردان 
بگوییدش همین امشب دل من را برگردان 
 
بگوییدش دلم دیگر به دنیا برنمیگردد 
به این باغ ستم دیده قناری بر نمیگردد..
		
Gefällt mir
			
			 Kommentar 		
	
					 Teilen				
						 
											 
		