گفتم که لیلی میشوم، صدبار بدتر
گفتی که مجنون میشوم ، اینهم به آن در
گفتم که بیتابم نکن طاقت ندارم
میسوزد این بیتابیَم هم بال وُ هم پر
گفتی که در بیتابیت من هم شریکم
«یک،یک» مساوی ، میشوی با من برابر
گفتم که زیبایان یکایک بیوفایند
گفتی که تهمت میزنی؟ الله اکبر
گفتم نمیخواهم برو ، این عاشقی را
گفتی که کفران میکنی ، بر عشقْ کافَر؟
لیلی شدم، مجنون شدی، افسانه سر زد
خوشبختی آمد پشتِ در، مستانه زد در
من آسمانها را به عشقت فتح کردم
در کهکشانها عشقِ ما شد عشقِ برتر!
ناگه صدایی آمد و پلکم سبک شد
ای وایِ من، رؤیایِ من در خواب زد پر .
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری