از حال اين ديوانه‌خو چيزي نداني بهتر است
مانند مردم از خودت، ما را براني بهتر است

با من كه باشي از غم تنهايي‌ام دق مي‌كني
پاي اسير چشم خود ديگر نماني بهتر است

اين شعرها حال تو را، عشقم اگر بد مي‌كنند
در خلوت تنهاي‌ات هرگز نخواني بهتر است

از درد دل با هر كسي خيلي پشيمانم هنوز
گاهي به رسم تجربه بي همزباني بهتر است

گيسو به دست باد شب تا مي‌دهى، حس مي‌كنم
پنهان ز چشم ديگران گاهي تباني بهتر است

اهل تلافي نيستم اما كه در پاي غرور...
با دلبر نامهربان، نامهرباني بهتر است!

بايد كه در جايي دلت گير نگاهي باشد و...
عاشق به لبخند كسي گر مي‌تواني بهتر است

اشكم تلنگر مي‌زند، با طعنه مي‌گويد بگو...
گاهي شريك حال بد، در زندگاني بهتر است

محمد_باقر_الستی