شاعــر نیستم 
 اما عشـــق... 
به من قدرت نوشـتن داد... 
مـن.... 
بــه زبـانِ اشتـیاق نوشتم.. 
و با سـر انگشـتان قلمـم ... 
لبـهایت را نوازش ڪردم... 
 
مــن .... 
در یڪ ِ دلتنگ... 
نشسته بر صندلی صبر .. 
درایـوان انتظار.... 
تـورا بشڪل عشق.... 
بشڪلِ اشـڪ  نوشـتم... 
نخواندی... 
دیگری خواند و عاشق شد....
		
 
						כמו
			
			 תגובה 		
	
					 לַחֲלוֹק				
						 
											 
		