زیر و رو کن باز این خاکستر افسرده را
از دلم بیرون بکش این عقده‌ی سرخورده را

سربه‌زیرم، گرچه می‌دانم که دستان نسیم
زودتر از شاخه می‌چیند گل پژمرده را

هفت شهر عشق را گشتم، ولی پیدا نشد
از کجا پیدا کنم گنج به‌یغما برده را؟

یک شب توفانی از ساحل جدا شد لنگرم
صبح پس آورد موجی، قایقی آزرده را

آخر پاییز هم طی شد، کسی من را ندید
چشم روباهی گرفته، جوجه‌ای نشمرده را..