چگونه وصف کنم حس درد هجران را؟
واضـــطراب غم انگیز رفتن جان را؟
از اشک ماهی جان داده خوب فهمیدم
نشانه های ظهور بلای طوفان را
طبیب رفت و مریضش مریض تر شده است
به شوق دیدنش از یاد برده درمان را
چه میزبان عزیزی است این غمت که مدام
نفس نفس بکند یاد قلب مهمان را
به شاه بیت غزل های ناب عشق قسم
که می کشد غم دوری امید انسان را
به هر که روی تو را جز خودم نظاره کند
حرام کرده ام ای دوست روی رضوان را
همیشه نام تو ذکر من است تا شکند
خدا امید رقیبان نامسلمان را
من و اتاق وغزل گرم یاد روی توایم
که سرد کرده خیال تو چای فنجان را
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری