✍✍✍
بـرای دیـدنـت پُـر از دلیـلِ عاشقانه ام
اگـر چـه بی اثـرشـده نـگاهِ دلبـرانـه ام
دوبـاره انتـظـارِ تـو دلیـلِ مانـدنم شده
وگرنه مثلِ ارگِ بم شکسته صحنِ خانه ام
بهــارِ آرزوی مـن، دوبـاره کـوچ می کند
قسم بـه آیه ی دلت، خزانِ بی نشانه ام
به هرکجا که میروی به خلوتِ خیالِ خود
پُـر از شـکوهِ بـارش و پُـر از غمِ شبانه ام
بـه انتطـارِ دیـدنت، نشستـم و نیامدی
شبۍکه می سُرودمت به ذوقِ شاعرانه ام
اگر غـزل سروده ام، فقط تـو را نوشته ام
تـویی غـزل،تـو قافیه، ردیفِ جاودانه ام
بیـا به نورِ چشمِ خودخراب کن خرابه ام
کـه می شود نگاهِ تـو ، بنـای آشیـانه ام
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری