بنا کن رسم دلداری ، دل و جان دادنش با من
بده پیغام خود از دور ، اشارت کردنش با من
بسوزان هرچه میخواهی ولی دل را نوازش کن
بپا کن آتش عشقت ، سیاوش بودنش با من
رها کن دود آتش را ولی یاد مرا هرگز
سیه کن آسمان با دود ، نیلی کردنش با من
تو و دل دادن دریا ، من و دنیایی از رویا
بزن کشتی به طوفانها ، به ساحل بردنش با من
ز هر دردی دری بگشا ، به هر آهنگ شادی کن
بزن بر تار و پود دل ، مرتب کردنش با من
بگو از دل ، دل از دلواپسی کم کن
تو وا کن سفرهی دل را ، صبوری کردنش با من ...
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری