آغوشِ تو مرموزترین؛ نقطهے دنیاست..
من ڪاشفم و مشغلهام؛ حلِ معماست..
در رأسِ مَدارِ دل تو؛ خیمه زد عشقم..
در قلّهترین جایِ دلم؛ وِلوِله برپاست..
عشقی ڪه در ابراز، گرفتارِ غرور است..
دیوارِ ڪجے چیده شده؛ تا به ثریاست..
برحاشیهی جلگهے ؛قلبت ڪه نشستم..
دیدم ڪه زمان در طلبِ؛ عشق مُهیاست..
چشمِ سیهت؛ دزد شد و قلبِ مرا برد..
لبخند لبت، سارقِ بر سایرِ اعضاست..
مِهرت ڪه به جان و تنِ من؛ ریشه دوانده..
یڪباره دچار تو شدن؛ هم ڪه مُجزاست..
حالا ڪه شده فتح دلت، ثبت جهانی..
پرچم زدم، آسوده شدم، خانهام آنجاست..
الهام_رازقی
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری