بغلت باغِ اقاقی، غزلی بیتکرار
که تراشیده شده حرف به حرفش انگار
تو ردیفی که ردیفم شده تا دنیا هست
دوستت دارم و خوباست چقدر این اقرار
مطلعی ناب برای دلِ بیمارِ منی
تو حقیقت، نه! دروغی که نداری انکار
ولعِ من که تو را شعر کنم بسیار است
چه کنم طعم شرابت نچشیده خودکار
برسان جامِ لبت را که کمک میخواهم
نفسم تشنه وُ جانانه شده ست این پیکار
نبضِ ابیاتِ من از موی تو آهنگ گرفت
بیقرار است و بریده، که شده خودمختار
نازنین! سقفِ بلندِ همه رؤ یا ها یم
مستِ مستم، نگذاری بکنندم هشیار ...✌️
فارد_قربانی🖊
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری