باش تا این دل سرگشته پریشان نشود
تا که از جور زمان بی سر و سامان نشود

باش تا سبز و بهاری بشود هر فصلم
فصلهایم همه همرنگ زمستان نشود

شور و شادی به دلم هدیه کن و جانم باش
تا غم و غصه در این سینه فراوان نشود

مثل باران عطش قلب مرا می گیری
از چه صحرای دلم تشنه ی باران نشود

باش تا شهر من از بودنت اباد شود
خانه ی قلب من از هجر تو ویران نشود

مطلع شعر و غزلهای منی ،می فهمی!؟
تو نباشی دل دیوانه غزلخوان نشود

ای همه هستی من بی تو پر از دلهره ام
زجر عاشق که دگر کار مسلمان نشود
💜