این شب تار غم چرا دگر سحر نمی شود
از دل من غم نهان چرا به در نمی شود


از دل من چه ناله ها رود به سوی آسمان
آهِ دلم به آسمان که بی ثمر نمی شود...!


از شب رفتنت دلم همیشه بغض کرده است
جز تو کسی حریف این دو چشمِ تَر نمی شود


همنفس تو شد دلم خطر نموده پس چرا ...
این دل بی خیال تو مرد خطر نمی شود ؟


زد دلِ من برای تو ،قید همه در این جهان
زندگی ام کنار تو ببین هدر نمی شود


هیچ کسی شبیه ی تو محرم این دلم نشد
هیچ دلی برای من اهل نظر نمی شود


بی تو نشسته بر دلم غبار و گَرد بی کسی
گرد و غبار شسته ام ، از تو اثر نمی شود


من که برای بودنت دست کشیدم از همه
"بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود"


گر که برنجم از غمت لال شود زبان من
بی تو دلم که بشکند کسی خبر نمی شود


مانده به انتظار تو که بر دمد سحر ولی...
بی تو شب سیاه غم صبح ظفر نمی شود



#بداهه_با_مطلع_مولانا
#مهــــرنوش_امیری