آمدی اما چه دیر ، نیست نفس یار من
آمده ای تا شوی مونس وغمخوار من؟
دیر زمانی صدا کردمت ای آرزو
گوش تو نشنید آن ناله تب دار من
در غم هجران یار دیده تر خشک شد
کن نظر اینک ببین دیده بیمار من
کی شود ای ماه روی آخر ماه صیام؟
مژده بده کی رسد نوبت افطار من
جان ز کفم میدهم با دم شمشیر دوست
رهرو حلاجم و عشق توشد دار من
با نفس خسته اش (راد)به راه تو رفت
چون که توئی در زمین پیر و علمدار من
برشی از غزل استاد #مسعود_راد
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری