.
بعد تو فاتحه ی قلب خودم را خواندم
هرکسی سمت دلم بعد تو آمد , راندم

بعد تو هیچکسی همدم و همراهم نیست
هر که را خواست دلم ، رو به تو برگرداندم

بعد تو عقل به من حکم فراموشی داد
عقل را شستم و دیوانه ی چشمت ماندم

بعد تو صورت چون ماه تو را خواست دلم
خون دل از رقبا خوردم و دل سوزاندم

همه گفتند مگر عاشق و دیوانه نبود
همه جا طعنه زدند و من از آن درماندم

بعد تو بار غمت ماند به دوشم اما
اینکه با او تو خوشی را به خودم فهماندم...