شکر بریز و دلم را به شعر مهمان کن

عبور عقربه ها را سریع و آسان کن

برای من فقط از سوز و ساز عشق بگو

بیار سوزنی و زخم خار درمان کن *

کج است خشتِ بنای نخستِ این دیوار

نرفته تا به ثریا، بکوب و ویران کن

جهان پُر است از اخبارِ سرخِ پیکرِ ما

بغل کن این تنِ زخمی و بوسه باران کن

رسیده جان به لب و روزگار حیرانی ست

به صحبتی و سلامی سری بسامان کن

هزار دوره ی آخرزمان به خود دیدیم

به صبر بدرقه ی دورِ روبه پایان کن

#زهرا_فیض
اردیبهشت ۱۴۰۱
*غم عشق آمد و غم های دگر پاک ببرد
سوزنی باید کز پای برآرد خاری
"سعدی"