خورشید در برابر شب دیر کرده است
شب در گلوی پنجرهها گیر کرده است
در این شبِ لجوج، نشانِ ستاره نیست
این شب، هزار آینه را زیر کرده است
شب مثلِ بختکیست که افتاده روی ماه
خورشید را ز جانِ خودش سیر کرده است
آنک چرا سوارِ سپیده ز ترس ِ شب
در گرمگاهِ حادثه، تاخیر کرده است
با یوسف رمیده ز دستانِ شب بگو
این خوابِ تلخ را به چه تعبیر کرده است؟!
این شب چرا به نقطهی پایان نمیرسد
این شب که نسلِ آینه را پیر کرده است؟!
#یدالله_گودرزی
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری