تا عطر تو را از خود عطار بگیرم
باید بروم از سر بازار بگیرم

سیل آمده،این منطقه تاخرخره در آب
یک دوست ندیدم ز تو اخبار بگیرم

من عشق تو را از دهن شیر گرفتم
کی اسم تو را از لب کفتار بگیرم؟

گفتند حسودم که سراسیمه دویدم
تا عطر تو از باغ و چمنزار بگیرم

مشروع ترین علت رفتن به دل مرگ:
گنجیست که از لشکر کفار بگیرم

بیهوده تلف شد همهءعمرمن ای کاش
در شرکت چشمان تو یک کار بگیرم

خود را به تمارض زده ام روی زمین تا
از داور چشمان تو اخطار بگیرم

کارم شده هرروز نشستن به تماشات
از عکس تو یک جمله به اجبار بگیرم

روباه تو آمد که دوباره بفریبد...
کو تکه پنیری که به منقار بگیرم؟
#چند_قدم_زیر_باران