زﻧﻰ ﻛﻪ ﮔﻠﻮﺑﻨﺪﻯ ﺍﺯ ﺑﻬﺎﺭ ﻧﺎﺭﻧﺞ ﺑﻪ ﮔﺮﺩﻥ ﺩﺍﺭﺩ
ﻭ ﺭﻳﺤﺎﻥ ﻭ ﻧﻌﻨﺎ ﺩﺭ ﺑﺎﻏﭽﻪ می کارد
ﺑﺮﺍﻯ ﻗﻤﺮی ها ﺩﺍﻧﻪ می پاشد ﻭ
ﺑﺎ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺣﺮﻑ می زﻧﺪ
دوستت دارم را برای هر کسی نمی خواند
ﻧﺎخن هایش ﺭﺍ ﺑﺎ ﺣﻨﺎ ﺭﻧﮓ می کند ﻭ
ﮔﻴﺴﻮﺍﻥ ﺑﺎﻓﺘﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺭﻭﺑﺎن های ﺭﻧﮕﻰ می بندد
ﻧﻪ ﺍﺯ ﺧﺰﺍﻥ ﮔﻠﻪ ﺩﺍﺭﺩ،
ﻧﻪ ﺍﺯ ﺩﺍغ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ
ﺯﻣﺴﺘﺎنهاﻳﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﺭ می بافد ﻭ
ﺑﻬﺎﺭﻫﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﻰ
ﺍﻭ ﺯنی ست ﻛﻪ ﺗﺎﺭ ﻭ ﭘﻮﺩﺵ ﻋﺎﺷﻖ ﺍﺳﺖ
او دستهایش پر از یاس های سفید عشق است
و بی ادعا شاگرد مکتب عشق است و خواهد ماند
آخر
ﻫﻨﻮﺯ ﺯن های ﻋﺎﺷﻖ
ﺑﻪ ﻛﺘﺎبها، ﻛﻮﭺ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ...
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم
تا درخت دوستی بر کی دهد
حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
گفت و گو آیین درویشی نبود
ور نه با تو ماجراها داشتیم
شیوهٔ چشمت فریب جنگ داشت
ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم
گلبن حسنت نه خود شد دلفروز
ما دم همت بر او بگماشتیم
نکتهها رفت و شکایت کس نکرد
جانب حرمت فرونگذاشتیم
گفت خود دادی به ما دل حافظا
ما محصل بر کسی نگماشتیم
#حضرت_حافظ
افسوس زنی که قلم به دست می گیرد، به نظر دیگران موجودی بس گستاخ است.
این خطا با هیچ فضیلتی جبران نمی شود.
به ما می گویند درباره جنسیت و راه و روش خود به خطا می رویم؛ بچـه دارشدن، مُـد، رقص، لباس، بازی ..این ها هنرهایی است که باید در آرزویشان باشیم؛
نوشتن، خواندن، فکر کردن، سوال کردن، چون ابر بر زیبایی ما سایه می افکند و وقتمان را تلف می کند، و سدّ راه موفقیت های جوانی ما می شود.در حالی که مدیریت ملال آورِ خانه بندگی، به عقیده برخی، مهم ترین هنر و فایده ماست .
📕اتاقی از آن خود
#ویرجینیا_وولف
باید باشد
یک نفر باید باشد تا تکه هایی نادیده از روحت را به تو بنماید
یکی که روح تو ، در او جاری بشود
مثل آفتاب روی گلهای قالیچه ...
مثل رود به وقت رسیدن به دریا ...
یک نفر باید باشد.
#محبوبه_احمدی