.
بهارم، دخترم، از خواب برخیز
شکرخندی بزن، شوری برانگیز.
گل اقبال من، ای غنچهی ناز
بهار آمد تو هم با او بیامیز.
بهارم، دخترم، آغوش وا کن
که از هر گوشه گل آغوش وا کرد.
زمستان ملال انگیز بگذشت
بهاران خنده بر لب آشنا کرد.
بهارم، دخترم، صحرا هیاهوست
چمن زیر پر و بال پرستوست.
کبود آسمان همرنگ دریاست
کبود چشم تو زیباتر از اوست.
بهارم، دخترم، نوروز آمد
تبسم بر رخ مردم کند گل
تماشا کن تبسمهای او را
تبسم کن که خود را گم کند گل
بهارم، دخترم، دست طبیعت
اگر از ابرها گوهر ببارد؛
وگر از هر گلش جوشد بهاری؛
بهاری از تو زیبا تر نیارد.
بهارم، دخترم، چون خندهی صبح
امیدی میدمد در خندهی تو.
به چشم خویشتن می بینم از دور
بهار دلکش آیندهی تو.
#فریدون_مشیری
انتقال مهاجران انگلیس به روآندا ؟!
https://forum.poemse.com/topic..../4018-%D8%A7%D9%86%D
دختر به دنیا امد تادخترکسی باشد ازدواج کرد تاهمدم کسی باشد دردزایمان را تجربه کرد تامادر کسی باشد برای همه کس شد وخودش بیکس شد خانه سالمندان پناه برد تعجب این جاست که یک مادر می تواند از 10تا فرزند نگهداری کند اما 10تا فرزند نمی توانند ازیک مادر نگهداری کنند این انصاف نیست .