بین ما فاصله افتاده ،نرو، دورنشو 
می کشم ناز ولی اینهمه مغرورنشو 
 
قهرکافیست نزن زخم  ِزبانی تازه 
بیشتر از نمک  ِزندگیم ؛ شور نشو 
 
گرمی عشق به اندازه ی خورشید بیار 
کرم شبتاب شدی، مدعی نور نشو ... 
 
کاش آغوش تو گلدان بلورم باشد... 
شاخه ی گل شده ام تیغه ی ساتور نشو 
 
غار تنهایی خود را وسط شهر نساز 
بین این بیخبران وصله ی ناجور نشو 
 
قایق عاطفه گاهی هدفش صیادیست 
ماهی حوض دلم، وسوسه ی تور نشو 
 
گرگ پیراهن مادر به تن خود کرده  
قفل درباز نکن حبه ےِ انگور نشو
		
喜欢
			
			 评论 		
	
					 分享				
						 
											 
		