سخن عشق من افتاده به هر انجمنی 
درد این قصه نشسته به دل یاسمنی 
 
برکه را گرچه گرفته همه جا مهر سکوت 
به همه چه تو فقط جان من و عشق منی 
 
چه شود گرمی دستان تورا نوش کنم 
بعد از آن من بروم تا که کنم کوه کنی 
 
چه شود باز بغل باشد و من باشم و تو 
تا ببافی به تنم از تن خود پیرهنی 
 
من همان بلبل شوریده ی نالان توام 
تو ولی یک رز زیبا به سرای چمنی 
 
من فقط حرف تورا در همه عالم زده ام 
هیچ جایی نزدم جز تو و حسنت سخنی
		
Synes godt om
			
			 Kommentar 		
	
					 Del				
						 
											 
		