هرچنـــد که دلـتنگ تر از تنگ بلورم ،
با کــوه غمت سنگ تر از سنگ صبورم
اندوه من انبوه تر از دامن الوند
باشِکوه تر از کوه دماوند غرورم
یک عمر پریشانی دل بسته به مویی است
تنها سر ِمــویی ز سر ِموی تو دورم
ای عشـق ! به شوق تو گذر می کنم از خویش
تو قــــاف قـــرار من و من عین عبورم
بگــذار به بالای بـــلند تو ببالم
کز تیـــره ی نیلوفرم و تشنه ی نورم
قیصر_امین_پور
Suka
Komentar
Membagikan