به دلم گفتم اگر دور شود محبوبم
ناشکیبا به قفس مثل تو سر می‌کوبم

بر زمین جاذبه و جذب، فراوان دیدم
نیست چیزی که بدون تو کند مجذوبم

وای! شب‌گریه اگر جای من آرامت کرد
آه! اگر آینه تلقین بکند من خوبم!

نگرانم که پیامی ندهی صبح شود
ای به‌هم ریختنت ساعتِ خوابآشوبم!

من خرابِ تواَم ای لذّتِ مشروع و هنوز
حدّ ندارد به من این مستیِ نامشروبم

جرعه‌ای خواستم از یادِ تو بیرون بروم
از تب و تابِ تو انداخت به تاب و توبم!

با سوادی که ندارم، به تو ایمان دارم
تو ببخشا به مسلمانیِ نامکتوبم

داد دیوانگی‌ام پند؛ که چون می‌تازم
سنگ اگر سرزنشم کرد نیفتد چوبم..

مهدی_فرجی