دل من لک زده یک بوسه ی بی علت را...!
که بگنجانی میانش ساعتی صحبت را...!!

تو همانی که همیشه سر وقت...
سرپناهی شده ای بارش هر شدت را...!

ماه من قطره ی نوری به وجودم بچشان
که دلم مثل شبی اُخت شدست ظلمت را

زنگ عشق است بیا تا من و تو، ما بشویم
حاضری خط بزنیم خانه ی هر غیبت را...؟!

گرچه در ماه و کواکب فالمان بد یُمن است
می توان بار دگر ساخت ز نو قسمت را

لحظه لحظه گذر زندگیم بی تو مباد
مغتنم کاش شماریم کمی فرصت را

پیش من باز بیا و بوسه ای سهمم کن
چون دلم لک زده یک بوسه ی بی علت را...

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌