دل من لک زده یک بوسه ی بی علت را...!
که بگنجانی میانش ساعتی صحبت را...!!
تو همانی که همیشه سر وقت...
سرپناهی شده ای بارش هر شدت را...!
ماه من قطره ی نوری به وجودم بچشان
که دلم مثل شبی اُخت شدست ظلمت را
زنگ عشق است بیا تا من و تو، ما بشویم
حاضری خط بزنیم خانه ی هر غیبت را...؟!
گرچه در ماه و کواکب فالمان بد یُمن است
می توان بار دگر ساخت ز نو قسمت را
لحظه لحظه گذر زندگیم بی تو مباد
مغتنم کاش شماریم کمی فرصت را
پیش من باز بیا و بوسه ای سهمم کن
چون دلم لک زده یک بوسه ی بی علت را...
お気に入り
コメント
シェア
یوسف مرادعلی وند
コメントを削除
このコメントを削除してもよろしいですか?