تو کجایی که برای دل ِ تو مست شدم
سر از این خاک بر آورده ز نو هست شدم
تو کجایی که ز بوی تن تو بود شدم
با تو چون خانه یکی بود چنین عود شدم
تو کجایی که من از هجر تو بیمار شدم
وز برای تن بیمار خودم دار شدم
تو کجایی که غزل باز و غزل ساز شدم
تا سحر با غزل و میکده دمساز شدم
تو کجایی که من از بودن تو داد شدم
در میان همه شاهان چو شه راد شدم
تو کجایی که چنین مست و خراب تو شدم
دل ِ من باده و من کوزه شراب تو شدم
تو کجایی که منم عاشق پروانه شدم
تا رسیدم به برت یکسره من راز شدم
تو کجایی که به خود من غل و زنجیر شدم
به فریبایی دنیای تو نخجیر شدم
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری