می خواهم با کمی دوست داشتن زندگی کنم...
زیر سایه خودم...
رها از آدم‌ها ...
و یادم بماند که "عشق" رویایی‌ست آزار دهنده، ...
که حتی اگر تحقق یابد انتهایش دلتنگی‌ست..
می خواهم حصارِ منطق را بکشم دورِ قلبم ِِ.
و با کمی بی‌تفاوتی غلظت احساساتم را تنظیم کنم...
نمی خواهم این دوست داشتنِ زیاد را ...
که آویزان می کند مرا از یک نگاه،
حرف، خاطره و تاب می دهد ...
مرا از اشتیاق به دلهره...
از دلهره به دلتنگی...
از دلتنگی به حماقت...
می خواهم که نخواهم...
"خواستنِ دیوانه وار"
با وجودِ "قانون ناماندگاری آدم‌ها"...
روزی در نقطه‌ای از تَقَلا و کشمکش...
به "خستگی" می‌انجامد....