घड़ी
आयोजन
ब्लॉग
बाज़ार
पृष्ठों
अधिक
در سوگواریات غزلی نو گریستم آخر بگو بدون تو ای عشق! کیستم؟ رد میشوی و پشت سرت زار میزنم بنشین دمی که رو به نگاهت بایستم از حفظ کردهام همهی شعر مرگ را بگذار تا رها شوم از هست و نیستم تو چیستی که از تو گزیری نمانده است؟ وقتی که میگریزم از این عشق، چیستم؟
और लोड करें
आप आइटम खरीदने वाले हैं, क्या आप आगे बढ़ना चाहते हैं?