از همه کمیاب ها حتی کمی کمیاب تر!
بیشتر می جویمت, می یابمت نایاب تر
خواب هایم بستر تکثیر رؤیای تو نیست
کاش می شد می زدم خود را به خوابی خواب تر
اشتیاقم جان صبرم را به آتش می کشد
در تب و تابم ولی هر ثانیه بی تاب تر
آسمانم را ستاره تا ستاره گشته ام
در پی چشمان آتش پاره ای مهتاب تر
دل به دریا میزنم شاید تو را پیدا کنم
نیستی هی میزنم نقش تو را بر آب تر
چون برای صید تو با دست خالی آمدم
پنجه ی دستان خود را می کنم قلاب تر
هر چه می آیم به سمتت آن طرف تر می روی
عکس ماهت توی دریا می شود پرتاب تر
ماه و شب, دریا و تو, آشوب موجی سر به زیر
می شود پیدا از این تصویر آیا قاب تر؟
در زلال چشمهایت کاسه کاسه آب بود...
از کجا می خورد آب، این آبی ِ از ,,آب,, تر؟!
علی_امیدیان