بعد از تو هم انتظار را فهمیدم
هم معنیِ عشق و یار را فهمیدم

موضوعِ تمام شعرهایم شدی و
آلوده شدن، دچار را فهمیدم

با حالت گیسوی به هم بافته ات
معنای طناب دار را فهمیدم

درمحضرعشق تا که سَر خَم کردم
افسار شدم ، سوار را فهمیدم

با عشوه به دیگران که می خندیدی
بی غیرتِ بی بخار را فهمیدم


در بوسه ی آخرِ خداحافظی ات
طعمِ بدِ زهرمار را فهمیدم

امروز به تقدیر تو را باخته ام
معنای بدِ قمار را فهمیدم

پاییز، فقط تو را هوس می کردم...
مردانه ترین ویار را فهمیدم !

مهدی_صادقی