گهی با بال بشکسته دلم پرواز می خواهد
گهی عاشق زمعشوقش، کمی اعجاز می خواهد

عذابم میدهد دردی، میانِ سینه ام گویا
که لب از لب فروبستن، فقط ابراز می خواهد

اگر دراوج دلتنگی ، غزل از یار می گویم
به دل صدها سخن دارم که یک همرازمی خواهد

خزان است دفتر شعرم، قلم ازعشق می نالد
ولی دل ، با همه دردش ، هنوز آغاز می خواهد

من آن آهنگ غمگینم که با هربیت می گویم
سکوت خلوت عاشق، کمی آواز می خواهد

دلِ دلخسته ای چون من، ازاین احساس دلتنگی
به دنبال علاج خود میِ شیراز می خواهد