جنگلی سبزم ولی کم کم کویرم می کنی 
من میانسالم ؛ تو داری زود پیرم می کنی 
 
 نیمه جانم کرده ای در بازی جنگ و گریز 
آخر از این نیمه جانم نیز سیرم می کنی 
 
 این مطیع محض دست از پا خطا کی کرده است؟ 
پس چرا بی هیچ جرمی دستگیرم می کنی؟ 
 
سالها سرحلقه ی بزم رفیقان بوده ام 
رفته رفته داری اما گوشه گیرم می کنی! 
 
تا به حال از من کسی شعر بدی نشنیده است 
آخرش از این نظر هم بی نظیرم  می کنی ! 
 
من همان سرباز از لشکر جدا افتاده ام 
می کُشی یکباره آیا ‘ یا اسیرم می کنی؟ 
 
اصغر_عظیمی_مهر
		
Suka
			
			 Komentar 		
	
					 Membagikan				
						 
											 
		 
			
ارشان (جواد) صابر مختاری
Hapus Komentar
Apakah Anda yakin ingin menghapus komentar ini?