ای مهربان که جاذبه دارد صدای تو
امشب پرنده می‌وزد از چشم‌های تو

امشب حوالیِ تو مِه‌آلود و مبهم است
امشب شکفته در دلِ باران، هوای تو

چون ذرّه در هوای نگاهت معلّق‌اند
گنجشک‌های گمشده از کهربای تو

گفتم که روبه‌روی تو آهن‌دلی کنم
امّا نمی‌گذارد این دلِ آهنربای تو

گرچه تمامِ آینه‌ها صاف و صادق‌اند
چیزی برای عرضه ندارند جای تو

شبنم به روی تک‌تکِ گل‌ها نشسته‌است
پیداست در حوالیِ من ردّپای تو

امشب، شبی به وسعتِ یلداست، خوبِ من!
مانندِ قصّه‌هاست شبِ باصفای تو...


یدالله_گودرزی