تو چه کردی صنما با دل شیدایی من
که دراز است چو یلدا غم تنهایی من
شوق دیدارتودارد دل بی صبر وقرار
چون تویی ماه دل انگیز وتماشایی من
زنده ام بانفست معنی هر شعر تویی
ای که هستی غزلِ ناب مسیحایی من
سال ها ساختم و سوختم و دم نزدم
تا ببینم رُخت ای عشق اهورایی من
موج غم در دلم افتاد، بیا یاری کن
شاید آرام بگیرد ، دلِ دریایی من...!
سینهازآتشِ دل درغم توسوخت بگو
توچه کردی صنما با دلِ شیدایی من
علیرضارشیدیان
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری