شده در حسرت یک شانه ی محکم باشی
زیر آماج بلا در پیِ مرهم باشی ...

شده از دید همه صاحب یک قصر ولی ...
در خودت ارگ فرو ریخته ی بـم باشی

شده چون هرزه گیاهی به بیابان کویر
سالها منتظر قطره ی شبنم باشی

شده یک عمر درون قفسی حصر شوی؟
روز در برزخ و شب حبسِ جهنم باشی

شده احساس کنی هست ولی نیست کسی
دم به دم در تبِ یک حالت مبهم باشی

غرقِ رویای کسی باشی و یادت نکند
تو ولی در طلبش شهره ی عالم باشی

بی وفا هستی و می دانم و ای کاش دمی
پشت هر هق هق من شانه ی محکم باشی

فـاطـمـه_اتـحـاد