هرگز دلم ز کوی تو جایی دگر نرفت 
یکدم خیال روی توام از نظر نرفت 
 
جان رفت و اشتیاق تو از جان بدر نشد 
سر رفت و آرزوی تو از سر بدر نرفت 
 
هرکو قتیل عشق نشد چون به خاک رفت 
هم بیخبر بیامد و هم بیخبر برفت 
 
در کوی عشق بی سر و پائی نشان نداد 
کو خسته دل نیامد و خونین جگر نرفت 
 
عمرم برفت در طلب عشق و عاقبت 
کامی نیافت خاطر و کاری بسر نرفت 
 
(عبید زاکانی)
		
Like
			
			 Comment 		
	
					 Share				
						 
											 
		