دستم افتاده به پیشانی و چشمم به در است
که تو را فرصت یک لحظه بسویم نظر است!؟

جستجوی دل بیچاره به جایی نرسید
که ازین کوچه فلان بنت فلان را گذر است؟

مثل خورشید که از پف نگردد خاموش
وازدن های تو بر من همه گی بی اثر است!

باورت نیست که من عاشق صادق باشم
از دلت پرس که از حال دلم با خبر است؟

سر به زانو زده ام تکیه به دیوار غمت
واقف از سینه ی من سر بود و هم کمر است

زیر دندان من آن روز لبت جان میداد
مثل قندی که به آب دهنم غرق و تر است

خانه کس نیست به دنبال تو من می آیم
نقشه ی امشب من شامل صد شور و شر است

آخر سوره ی حمد واژه ی ضالین آید
حال دانم که چرا عشق چنین پر خطر است

بعضی ها آمده اند عیب تو را میگویند
بی خبر اند که دیوانه ی تو کور و کر است

به خودش گفت فنا این چه عجب مخلوقیست؟
آسمانیست؟زمینیست؟ ملک یا بشر است؟

فردین_فنا