سالها از دوری ات درد و مشقت داشتم
کم نیاوردم اگر ای عشق قدرت داشتم

آنقدر نیش کنایه خورده ام از دوستان
باز جای شکر دارد اینکه غیرت داشتم

در نبودت شعر بنویسم ، بخوانم با خودم
قدر صدها بیت سعدی با تو صحبت داشتم

من که سر را توی لاکم کرده بودم سال ها
تازه می فهمم چرا با درد نسبت داشتم

گفته بودم دوستت دارم ک گفتی بی گمان
باورش سخت است اما بی مروت ! داشتم

« آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا » ؟
من که با تنهایی ام یک عمر عادت داشتم ،،