گفتی چه خبر؟ از تو چه پنهان خبری نیست 
در زندگی ام، غیر زمستان خبری نیست 
 
در زندگی ام، بعد تو و خاطره هایت 
غیر از غم و اندوه فراوان خبری نیست 
 
انگار نه انگار دل شهر گرفته ست 
از بارش بی وقفه ی باران خبری نیست 
 
ای کاش کسی بود که می گفت به یوسف 
در مصر به جز حسرت کنعان خبری نیست 
 
از روز به هم ریختن رابطه ی ما 
از خاله زنک بازی تهران خبری نیست! 
 
گفتند که پشت سرمان حرف زیاد است 
از معرفت قوم مسلمان خبری نیست! 
 
در آتش نمرود تو می سوزم و افسوس 
از معجزه ی باغ و گلستان خبری نیست! 
 
در فال غریبانه ی خود گشتم و دیدم 
جز خط سیاهی ته فنجان خبری نیست 
 
گفتی چه خبر؟ 
گفتم و هرگز نشنیدی 
جز دوری ات ای عشق، به قرآن خبری نیست...
		
처럼
			
			 논평 		
	
					 공유하다				
						 
											 
		