همه مان نیاز داشتیم به یک نفر ؛ 
یکی که در مقابلش بایستیم ، بغضمان را از دریچه ی چشمانمان بیرون بریزیم و صادقانه اعتراف کنیم که ؛ خوب نیستیم ! که کم آورده ایم ! مدتهاست که کم آورده ایم ... 
کسی نبود و ما اشکی نریختیم ، 
نقابِ لبخند زدیم و تظاهر کردیم که همه چیز خوب است ... 
ما خودمان و اشک هایمان را انکار کردیم ، 
ما به احساساتِ خودمان پشتِ پا زدیم ، 
روی زخم های روحمان راه رفتیم و پای احساسمان را فلج کردیم 
و این خوب نشدن ها ، 
و این در خود فرو رفتن های پی در پی ؛ 
تاوانِ همان تظاهرهایی است که به شادی کردیم و 
بغض های بی پناهی که بی رحمانه بلعیدیم ... 
ما فقط نیاز داشتیم گاهی حالمان بد باشد ، 
گاهی اشک بریزیم ، گاهی قوی نباشیم و پشتِ امنیتِ نگاه کسی پناه بگیریم . 
حالا ما پُریم از دردهای تلنبار شده ؛ 
چون همه را داشتیم ، 
اما کسی که باید را نداشتیم ! 
 
نرگس صرافیان طوفان
		
 
											 
		