שעון
בלוג
שׁוּק
דפים
יותר
فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند خواجه آن است که باشد غم خدمتگارش بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود این همه قول و غزل تعبیه در منقارش ای که در کوچه معشوقه ما میگذری بر حذر باش که سر میشکند دیوارش
טען עוד
אתה עומד לרכוש את הפריטים, האם אתה רוצה להמשיך?
Mona2
מחק תגובה
האם אתה בטוח שברצונך למחוק את התגובה הזו?