فصل تابستان است سایهای میجویم سایهای پر الفت کوچهها گرم کلام خانهها گرم سخن کودکی با شادی روی خاک نمناک کلبهای میسازد کلبهای بیسرما این طرف تر در خیابان گنجشکی افتاده بی غذا فصل تابستان است مینویسم شعری از زبان سهراب و خدایی که در این نزدیکی است.