چیزی گم است در من، از آرزو فراتر
مانند جان شیرین، زان نیز پربهاتر!

در جستجوی اویم، یا در سراغ اکسیر
من هر چه خسته پا تر، او نیز کیمیا تر!

گاهی که در نگاهی، میابمش، شگفتا
من سنگ میشوم او، از لحظه ها رهاتر!

حس میکنم هم اینک، گم کرده من اینجاست
این سان که گشته ام باز، از لال بی صداتر!

حال مرا ببینید، باور کنید این اوست
جز او که میکشاند، من را به ناکجاتر؟

گم گشته من ای کاش، میشد تو باشی ای عشق
بر خود نمیپسندم، درد از تو بی دواتر!

معیار عاشقی چیست؟ آیا هنوز باید
با درد و داغ این زار، گردیم آشناتر؟

گفتی که: بگذر از من، از خویش هم گذشتم
شاید سراغ داری، از من خوش آزماتر

#محمدعلی_بهمنی