روزی تو می آیی به دیدارم که دیر است
دل دارم اما جای دیگر او اسیر است
ماهی تویی تو بی وفا ، دریا منم من
در وصل، دریایت به ساحل ناگزیر است
دنیای من بعد از تو خالی از غزل هاست
شاعر که دست از عشق بردارد فقیر است
ما زندگی را باختیـم اما سر ِ هیچ
فردای دنیا میرسد پای تو گیر است
روزی به خود می آیی از درد جدایی
آن روز دنیایت! ز دنیای تو سیر است...
Giống
Bình luận
Đăng lại
علیرضا عباسی
Xóa nhận xét
Bạn có chắc chắn muốn xóa nhận xét này không?