فیس بوک ایران  ، شبکه اجتماعی تکواژه ها فیس بوک ایران  ، شبکه اجتماعی تکواژه ها
    고급 검색
  • 로그인
  • 등록하다

  • 야간 모드
  • © {날짜} {사이트 이름}
    에 대한 • 예배 규칙서 • 문의하기 • 개인 정보 정책 • 이용약관 • 환불금

    고르다 언어

  • Arabic
  • Bengali
  • Chinese
  • Croatian
  • Danish
  • Dutch
  • English
  • Farsi
  • Filipino
  • French
  • German
  • Hebrew
  • Hindi
  • Indonesian
  • Italian
  • Japanese
  • Korean
  • Persian
  • Portuguese
  • Russian
  • Spanish
  • Swedish
  • Turkish
  • Urdu
  • Vietnamese

보다

보다

블로그

기사 찾아보기

시장

신규 품목

페이지

내 페이지 좋아요를 누른 페이지

더

법정 탐구하다 인기 글 채용 정보 제안 자금
보다 시장 블로그 내 페이지 모두 보기

발견하다 게시물

Posts

사용자

페이지

그룹

블로그

시장

법정

채용 정보

자금

Mona2
Mona2  
4 년

.نمیدونم دل ما خوش بود
یا قدیما بیشتر خوش میگذشت

نمیدونم قد ما کوتاه بود
یا قدیما برف بیشتر میومد

قدیما بیسکویت ها هم باوفا بودند "مادر"

نمیدونم سلامتی بیشتر بود
یا ما مریض نبودیم!

نمیدونم همه چی داشتیم
یا چشم و همچشمی نداشتیم
نمیدونم چی داشتیم چی نداشتیم
اما روزای خوبی داشتیم

처럼
논평
공유하다
Mona2
Mona2  
4 년

روسری بَرداشتی دل را هوس اَنداختی
باز در افکار ِ من شوری عَبس اَنداختی

بی صدا تر...! مردم این کوچه را رُسوا مکن
بانگ ِ رُسوایی شان را در جَرس اَنداختی

شُد قناری نغمه خان وقتی تو از رَه آمدی...
جمع کن مویت که او را از نفس انداختی

باد زُلفت شاخه ها را یک به یک لرزاند و رفت
شاخه هایِ باروَر را در هَرس اَنداختی

بس زمین خوردم برایت آبرویم باد رفت
حرف مارا بینِ جمع ِخار وخَس انداختی

رد شُدی از زیر دیوار ِ دلم اما بدان....
قلب ما را بی کس و فریادرَس انداختی

آشتیانی

처럼
논평
공유하다
Mona2
Mona2  
4 년

به یاد آن کسی که چشم هایش برده جانم را
تفال میزنم هر شب مفاتیح الجنانم را

من آن آموزگارم که سوال از عشق می پرسم
ولیکن خود نمی‌دانم جواب امتحانم را

کمی از دردها را با بتم گفتم مرا پس زد
دریغا که خدایم هم نمیفهمد زبانم را

بقدری در میانِ مردم خوشبخت بدنامم
که شادی لحظه ای حتی نمی‌گیرد نشانم را

تو دریایی منم یک کشتی بی رونق و کهنه
که هی بازیچه میگیری غرورم، بادبانم را

شبیه قاصدکهای رها در دشت میدانم
لبت بر باد خواهد داد روزی دودمانم را

دلم می‌خواهد از یک راز کهنه پرده بردارم
امان از دست وجدانم که می‌بندد دهانم را

سید تقی سیدی

처럼
논평
공유하다
Mona2
Mona2  
4 년

"عشق"یعنی ؛
بودنت حال مرا ،شیدا کند، !

عشق یعنی؛
رفتنت"قلب "مرا تنها کند !

عشق یعنی؛
انقدر "مست"تو باشم ماه من،

"قصه عشقت "
مرا رسواتر از رسوا کند

‌‌

처럼
논평
공유하다
Mona2
Mona2  
4 년

از زیستنِ بی‌تو مگو، زیستن این نیست
ور هست به زعمِ تو، به تعبیرِ من این نیست

از بویش اگر چشمِ دلم را نگشاید
یکباره کفن باد به تن، پیرهن این نیست

یک چشم به گردابت و یک چشم به ساحل
گیرم که دل این است، به دریا زدن این نیست

تو یک تن و من یک تن از این رابطه چیزی
عشق است ولی قصّه‌ی یک جان دو تن این نیست

عطری‌ست در این سفره‌ی نگشوده هم امّا
خونِ دلِ آهوی ختا و خُتَن این نیست

سخت است که بر کوه زند تیشه هم امّا
بر سر نزند تیشه اگر کوهکن این نیست

یک پرتو از آن تافته در چشمِ تو امّا
خورشیدِ من -آن یک‌تنه صد‌شب‌شکن- این نیست

زن اُسوه‌ی عشق است و خطرپیشه چنان ویس
لیلای هراسنده! نه، تمثیلِ زن این نیست

حسین منزوی،

처럼
논평
공유하다
Mona2
Mona2  
4 년

آدم ها فقط آدم هستند
نه بیشتر نه کمتر !
اگر کمتر از چیزهایی که هستند
نگاهشان کنی انها را شکسته ای
اگر بیشتر از ان حسابشان کنی
انها تو را می شکنند
بین این آدمها فقط باید
عاقلانه زندگی کرد نه عاشقانه !!

처럼
논평
공유하다
Mona2
Mona2  
4 년

همیشه!
مراقب حرف هایی
که میزنی باش!
مخصوصا وقتی
عصبی یادلخور هستی.
بعضی کلمات
همچو تَرکِشی می ماند
که کنارِ قلب می نشیند.
نمی کُشد!
ولی.....
تاآخر عمر عذاب میدهد

처럼
논평
공유하다
Mona2
Mona2  
4 년

رفیق مهربان و یار همدم
همه کس دوست می‌دارند و من هم

نظر با نیکوان رسمیست معهود
نه این بدعت من آوردم به عالم

تو گر دعوی کنی پرهیزگاری
مصدق دارمت والله اعلم

و گر گویی که میل خاطرم نیست
من این دعوی نمی‌دارم مسلم

حدیث عشق اگر گویی گناه است
گناه اول ز حوا بود و آدم

گرفتار کمند ماه رویان
نه از مدحش خبر باشد نه از ذم

چو دست مهربان بر سینه ی ریش
به گیتی در ندارم هیچ مرهم

بگردان ساقیا جام لبالب
بیاموز از فلک دور دمادم

اگر دانی که دنیا غم نیرزد
به روی دوستان خوش باش و خرم

غنیمت دان اگر دانی که هر روز
ز عمر مانده روزی می‌شود کم

منه دل بر سرای عمر سعدی
که بنیادش نه بنیادیست محکم

برو شادی کن ای یار دل افروز
چو خاکت می‌خورد چندین مخور غم...


سعدی



‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

처럼
논평
공유하다
Mona2
Mona2  
4 년

بیا و با من تنها دوباره خلوت کن
مرا به هرچه نباید دوباره دعوت کن

من و تو غربتمان از فراق یکدگر است
بیا به جای جدایی به صبر عادت کن

کسی به حال من و تو دلش نمیسوزد
به طعنه‌های رقیبان خویش دقت کن

من از تو دل نبریدم، اگر به من باشد
ببین چگونه شکستم، خودت قضاوت کن

همیشه دست مرا با سکوت میخوانی
بگیر دست مرا با سکوت صحبت کن

#محمدحسن_جمشیدی


ــٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜ

처럼
논평
공유하다
ارشان (جواد) صابر مختاری
ارشان (جواد) صابر مختاری      معرفی کتاب
4 년

یکی بود یکی نبود | نوشته محمد علي جمالزاده | انتشارات : معرفت | گویش ح. پرهام | کتابهای صوتی آوای بوف

📕 نام کتاب : #یکی_بود_یکی_نبود

✍️ نویسنده : #محمد_علی_جمالزاده

انتشارات : معرفت

سال انتشار : 1339

تعداد فایل : 6 عدد فایل صوتی به مدت 03 ساعت و 05 دقیقه

گویش : #ح_پرهام

ادیت فنی: گ. جاسمی و ح. عزت نژاد

موضوع : #داستان


یکی بود یکی نبود جمالزاده خوب می خنداند و خوب خجالت زده می کند وقتی می‌بینی بعد از نود و شش سال هنوز همان ضعف‌های فرهنگی که جمالزاده رک و پوست کنده و بدون ماله کشیدن به رخ ایرانی های سال کودتای رضای میرپنج کشیده به قوت خودش باقی ست با خودت می‌گویی چه کرده‌ایم در این یک قرن!

یکی بود یکی نـبود جمالزاده هم یکی از قوی‌ترین مجموعه داستان‌های کوتاه فارسی است و هم یکی از قوی‌ترین آثار طنز کوتاه و هم دفترچه کوچک فرهنگ شناسی ایرانیان است. اگر کتاب را خواندید پیشگفتار جمالزاده را از دست ندهید. پیشگفتار کتاب مانیفستی‌ست برای ادبیات مدرن ایران. ما هنوز راه دیدگاه جمالزاده را می‌رویم و هنوز در منصه ظهور رساندن بایدها و نبایدهای جمالزاده لنگ می زنیم. محمد علی جمالزاده از نویسندگان معاصر ایران و آغازگر ادبیات داستانی نوین در ایران است.

image
처럼
논평
공유하다
Showing 1171 out of 1835
  • 1167
  • 1168
  • 1169
  • 1170
  • 1171
  • 1172
  • 1173
  • 1174
  • 1175
  • 1176
  • 1177
  • 1178
  • 1179
  • 1180
  • 1181
  • 1182
  • 1183
  • 1184
  • 1185
  • 1186

제안 수정

계층 추가








이미지 선택
계층 삭제
이 계층을 삭제하시겠습니까?

리뷰

콘텐츠와 게시물을 판매하려면 몇 가지 패키지를 만드는 것부터 시작하세요. 수익화

지갑으로 지불

결제 알림

항목을 구매하려고 합니다. 계속하시겠습니까?

환불 요청